گاهی وقت ها

گاهی وقت ها اتفاقاتی پیش میاد که باعث میشه آدم از خودش بپرسه “هی هیچ معلومه داری چه غلطی می کنی!؟ ” ا
صرف نظر از اینکه این اتفاقات باید بیفتن یا نه ، مقصرشون کیه ، چرا اینطور میشه و … اینکه آدم این سوال رو از خودش بپرسه خوبه
باید از کسانی که باعث این اتفاقات میشن ممنون بود
*۳* *۲* *۱*
ادامه خواندنگاهی وقت ها

ما – زندگی – این روزها

تنهایی انسان امروز ، از جمله ناخرسندی های جهان مدرن به شمار می رود. تنهایی در دنیایی سراسیمه و مصیبت زده ، که ارمغانش بی اعتنایی و بی اعتمادی به دیگری است. و تنها درمانش ـ حداقل برای آنهایی که از اهالی دنیای مجازی اند ـ برقراری ارتباط در دنیایی که نه نیازمند اعتماد است و نه خواهان ثبات. روابط دوستانه و حتا عاشقانه ای که در این دنیای مجازی شکل می گیرند ، سیال اند و همچون هر سیالی ، به تناسب ظرف خود شکل می گیرند. ه

اساسن انسان مدرن ، کسی است که به گونه ای تاب و تحمل حضور در تقاطع تضادها و موقعیت های گوناگون را پیدا می کند. از این رو عشق ِ سیال در فضای مجازی ، حاصل تناقض میان نیاز انسان به برقراری ارتباط ، در مقابل ترس او از اعتماد و احساس وابستگی است. عشق سیال ، راه حل انسان مدرنی است که در جهان پررنگ و لعاب امروز ، در پی رابطه است اما اطمینان نمی کند و روابطی را ایجاد می کند که امکان فشار دکمه ی “دیلیت” را در هر لحظه و هر زمان ممکن می کند. روابط در این فضای مجازی ، می توانند کاملن انتخابی ، کوتاه مدت ، و حتا دروغین باشند. ه

چنین روابطی به نوعی تعویض کمیت با کیفیت به شمار می رود ؛ و نه تنها نگرانی بشر امروز را فرو نمی نشاند ، بلکه عطش او را نیز بیشتر می کند. ه

وقتی کیفیت بشر را مأیوس می کند ؛ وی در کمیت به دنبال رستگاری است. و وقتی تعهدات ، پوچ و بی معنی بوده و روابط مطمئن و قابل اعتماد نبوده و معلوم نیست تا کی دوام بیاورند ، انسان مایل است روابط را با روابط مجازی عوض کند. ه

شاید بتوان گفت که انسان در جهان مدرن ، تبدیل به عروسک خیمه شب بازی ای شده که مناسبات جهان مدرن او را به هر شکلی که بخواهد در می آورد. و عشق نیز در این میان ، تبدیل به کالایی قابل تغییر و تعویض ، و دارای تاریخ مصرف مشخص می شود. ه

عشق ها و محبت های انتخابی فضای مجازی ـ که همچون سایر مقتضیات این فضا ـ جایی میان واقعیت و خیال قرار گرفته اند ، می توانند توهم زا باشند. و در این صورت ، در طولانی مدت نه تنها آرامش بخش نخواهند بود ، بلکه تعویض مداوم معشوق ، حاصلی جز گریز و بی اعتمادی و هراس نخواهد داشت. و مهمترین خاصیت عشق ـ که همانا تکرار ناپذیری آن است ـ در فضای مجازی از میان خواهد رفت. به عبارت دیگر ، کالایی شدن عشق در مدرنیته ی سیال ، باعث شده که افراد به عشق و یا حتی به یکدیگر ، مثل دیگر کالاهای مصرفی خود نگاه کنند ، که به راحتی قابل تعویض بوده ؛ و احساس تهعدی نیز در پی ندارد. ه

می توان گفت مدرنیته در انسان امروز ، نوعی ترس از برقراری ارتباط ایجاد می کند و عشق و محبت در فضای مجازی ، درمانی مقطعی ـ و نه همیشگی و پایدار ـ برای این اضطراب خواهد بود. عشقی که مسلمن عطر و بویی متفاوت دارد ، و آغوشش برای فرزندان مدرن امروز ، مأمنی امن چون آغوش مادر به شمار نخواهد رفت. ه

لیکن می توان در نگاهی خوشبینانه ، امکان برقراری ارتباط و دوستی و عشق ورزی در جهان مجازی را به فال نیک گرفت ؛ و آنرا مجالی دانست که به دایره ی تجربیات انسان مدرن می افزاید و امکان تصمیم گیری اش را گسترده تر می کند. ه

شاید بتوان گفت انسانی که در جهان اعداد و ارقام امروز ، فرصتی برای مه�
� ورزی نمی یابد ؛ همین فضای مجازی را مأمنی می یابد تا دمی بیاساید ، بدون اضطراب مهر بورزد ، رابطه برقرار کند ؛ و با احوالی خوش تر به زندگی خویش باز گردد. ه

در این فضا ، دیگر حقیقت مستلزم حضور نیست. بلکه در اینجا حقیقت متکثر و به تعداد یکایک کاربرانی است که فارغ از تصورات سنتی ، در پی روشن کردن چراغهای رابطه اند. ه

نه تناقضات موجود در جهان امروز ، که کنار نیامدن با آنها نیز ، منجر به ایجاد احساس ناامنی و اضطراب می شود. از این روست که باید آنها را پذیرفت و چه بسا در میانشان زندگی کرد. عشق سیال در فضای مجازی نیز شاید همین رَویه ی متفاوت باشد. رویه ای که فاصله های جغرافیایی را از میان بر می دارد و به ارتباطات انسانی ، تنوع می بخشد. تنوعی که از ضروری ترین ِ ضروریات حیات است… ه

ادامه خواندنما – زندگی – این روزها

wE

مگه غیر از اینه که میگن نـِت محیط رهایی و بی قیدیه… پس چرا ما انقدر به هم وابسطه شدیم؟
ا
آسمون هم خَستـَست … عکس : همین امروز
ا
ا
حالا وابسته یا وابسطه. مهم اینه که شدیم
ادامه خواندنwE

Rain again

وقتی بدون چتر میری بیرون …
سعی کن از ذره ذره های بارون و لحظه لحظه های خیس شدنت لذت ببری… ا

ا

پی نوشت یک : هوا ، بس ناجوانمردانه … دو نفرس! ا

پی نوشت دو : یکی به من بگه وقتی حدود ۳ ساعت طول کشیده تا خودم رو از تجریش برای یه کلاس جبرانی برسونم به افسریه ، اونوقت با یه کلاس خالی مواجه میشم که نه استاد بی شرفش اومده و نه دانشجوهای بی شرف ترش ، باید چیکار کنم؟؟! ا
پی نوشت سه : اگه آهنگ متال همراهم نبود ، همونجا میشِستم گریه می کردم! ا
پی نوشت چهار : موقع برگشتن از دانشگاه ، خیابونها که رسمن قفل بودن. داشتم با مترو بر می گشتم که از اون پایین ـ مایین ها یه صدای بچه گونه با لحن جالبی گفت : مامان من له شدم!! ا
ادامه خواندنRain again