…نقاشی

یادته وقتی کوچیک بودیم
ـ اونوقت ها که صندلی میذاشتیم زیر پامون ، تا ببینیم ” آدم بزرگا ” دنیا رو چه جوری می بینن ـ
وقتی مداد رنگی جدید برامون می خریدن چیکار می کردیم … ؟
می دوییدیم می رفتیم یه نقاشی می کشیدیم … ه
خیلی وقت بود نقاشی نکشیده بودم … ه
خیلی وقت بود کسی برام مداد رنگی نخریده بود … ه
اما امروز یکی کشیدم! ه
آخه یه بسته مداد رنگی هدیه گرفتم
فقط فرقش این بود که دیگه کسی نبود که بهم بگه ” از خط بیرون نزن ” ه
خیلی وقته که خودم باید حواسم باشه که از خط بیرون نزنم … ه
Secret Garden – Pastorale
ادامه خواندن…نقاشی

Entry for March 30, 2009

مهربانی جاده ای است
که هرچه پیش تر روند ، خطرناک تر می گردد
نمی توان بازگشت… ه
اما لحظه ای باید درنگ کرد
و شاید چند گامی بر بیراهه رفت
مدتی است بر جاده ی هموار می رانیم… ه

Forevermore…

ادامه خواندنEntry for March 30, 2009

Entry for March 09, 2009

سعید………………سعید…… دوستای سعید…………………………….. استاد……………………….. قاطی …………….داروسازی……….. صنایع…… تی جی……………….. مدیریت…… تهران……… آهنگ………… کتاب …….اقتصاد ……………………………………آیس پک داغ……………… انقلاب …………………..آخی……….. دی وی دی………………………… زندگی……. دستمال جیبی……….. فوق لیسانس………………………. تاکسی ………کمک فنر……راننده………….. بحث …………عود………………… کلاس………….. فندک………………… قهوه

میدونم این نیز بگذرد … اما چطور

توضیح نسبتن ضروری : هم سالمم ؛ هم میدونم چی نوشتم

یه آهنگ

ادامه خواندنEntry for March 09, 2009

Entry for February 26, 2009

آبان هشتاد و هفت

هوا دلگیر / درها بسته / سرها در گریبان / دستها پنهان / نفسها ابر / دلها خسته / زمین دلمرده / سقف آسمان کوتاه / غبار آلود مهر و ماه … ا
پی نوشت: ا

why NOT so serious?!

Deleted

دو ـ یکی از هزاران بدی بزرگ شدن
اینه که دیگه کسی ـ مثل بچگی ها ـ بغلت نمیکنه
حتا اگه بغلت کنن
دیگه پاهات از زمین کنده نمیشه
دیگه به زمین دوخته شدی
از این به بعد دیگه باید وزن ِ جسدت رو خودت
ـ به تنهایی ـ تحمل کنی
احتمالن کمکی نخواهد بود … ا

سه ـ خدا چی میشه بیخیال آسمونا شی ، یه ذره بیای رو زمین قدم بزنی ، مزه ی وزن رو بچشی ، ببینی جاذبه چیه ، بفهمی سنگین شدن یعنی چی ، چسبیدن به زمین یعنی چی … ا

Deleted

شش ـ خوشبختانه : ناسینگ لـَست فور اِور

Deleted

ادامه خواندنEntry for February 26, 2009

یار

یار دبستانی من / با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما / بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو / رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم / مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما / هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب ، بد اگه بد / مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این / پرده ها رو پاره کنه

کی می تونه جز من و تو / درد ما رو چاره کنه

یار دبستانی من / با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما / بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو / رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم / مونده هنوز رو تن ما
* * *
یار دبستانی من / با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما / بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو / رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم / مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما / هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب ، بد اگه بد / مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این / پرده ها رو پاره کنه

کی می تونه جز من و تو / درد ما رو چاره کنه

یار دبستانی من / با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما / بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو / رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم / مونده هنوز رو تن ما

آهنگ
یار دبستانی من ـ جمشید جم

یار دبستانی من ـ فریدون فروغی
یار دبستانی من ـ ؟

ادامه خواندنیار

پرواز

می توانی بزرگ و در اوج باشی … اما به دیگران نیز عمیقن توجه کنی
ا
Deep Blue Sea آهنگ
ا
ا
یه جمله هم هست که میگه : پرواز را به خاطر بسپار ، پرنده مردنیست
اما من قبولش ندارم
ادامه خواندنپرواز

Entry for January 07, 2009

امام حسین (ع) : خدایا نعمتم دادی و سپاسگزارم نیافتی ، مبتلایم کردی و شکیبایم نیافتی ؛ ای خدای مهربان نه با ناسپاسی من نعمتت را گرفتی و نه با بی صبری من بلای خود را پیوسته فرستادی. پروردگارا! از کریم جز بزرگواری سرنزند
ادامه خواندنEntry for January 07, 2009

For the miracle to come…

ایمان بیاوریم که فصل دوستی ها گذشته است / که دیگر دستی نیست / و نه حتا چشمی / که ببیند / که بگرید / ایمان بیاوریم که دیگر هیچ نیست / همه اش گذشته است – سعید ، پاییز هشتاد و هفت
عکس ها : شهریور و آبان و آذر هشتاد و هفت

Music – Moon Temple

Up here in heaven, we stand together, till the end of time…

ادامه خواندنFor the miracle to come…

ما – زندگی – این روزها

تنهایی انسان امروز ، از جمله ناخرسندی های جهان مدرن به شمار می رود. تنهایی در دنیایی سراسیمه و مصیبت زده ، که ارمغانش بی اعتنایی و بی اعتمادی به دیگری است. و تنها درمانش ـ حداقل برای آنهایی که از اهالی دنیای مجازی اند ـ برقراری ارتباط در دنیایی که نه نیازمند اعتماد است و نه خواهان ثبات. روابط دوستانه و حتا عاشقانه ای که در این دنیای مجازی شکل می گیرند ، سیال اند و همچون هر سیالی ، به تناسب ظرف خود شکل می گیرند. ه

اساسن انسان مدرن ، کسی است که به گونه ای تاب و تحمل حضور در تقاطع تضادها و موقعیت های گوناگون را پیدا می کند. از این رو عشق ِ سیال در فضای مجازی ، حاصل تناقض میان نیاز انسان به برقراری ارتباط ، در مقابل ترس او از اعتماد و احساس وابستگی است. عشق سیال ، راه حل انسان مدرنی است که در جهان پررنگ و لعاب امروز ، در پی رابطه است اما اطمینان نمی کند و روابطی را ایجاد می کند که امکان فشار دکمه ی “دیلیت” را در هر لحظه و هر زمان ممکن می کند. روابط در این فضای مجازی ، می توانند کاملن انتخابی ، کوتاه مدت ، و حتا دروغین باشند. ه

چنین روابطی به نوعی تعویض کمیت با کیفیت به شمار می رود ؛ و نه تنها نگرانی بشر امروز را فرو نمی نشاند ، بلکه عطش او را نیز بیشتر می کند. ه

وقتی کیفیت بشر را مأیوس می کند ؛ وی در کمیت به دنبال رستگاری است. و وقتی تعهدات ، پوچ و بی معنی بوده و روابط مطمئن و قابل اعتماد نبوده و معلوم نیست تا کی دوام بیاورند ، انسان مایل است روابط را با روابط مجازی عوض کند. ه

شاید بتوان گفت که انسان در جهان مدرن ، تبدیل به عروسک خیمه شب بازی ای شده که مناسبات جهان مدرن او را به هر شکلی که بخواهد در می آورد. و عشق نیز در این میان ، تبدیل به کالایی قابل تغییر و تعویض ، و دارای تاریخ مصرف مشخص می شود. ه

عشق ها و محبت های انتخابی فضای مجازی ـ که همچون سایر مقتضیات این فضا ـ جایی میان واقعیت و خیال قرار گرفته اند ، می توانند توهم زا باشند. و در این صورت ، در طولانی مدت نه تنها آرامش بخش نخواهند بود ، بلکه تعویض مداوم معشوق ، حاصلی جز گریز و بی اعتمادی و هراس نخواهد داشت. و مهمترین خاصیت عشق ـ که همانا تکرار ناپذیری آن است ـ در فضای مجازی از میان خواهد رفت. به عبارت دیگر ، کالایی شدن عشق در مدرنیته ی سیال ، باعث شده که افراد به عشق و یا حتی به یکدیگر ، مثل دیگر کالاهای مصرفی خود نگاه کنند ، که به راحتی قابل تعویض بوده ؛ و احساس تهعدی نیز در پی ندارد. ه

می توان گفت مدرنیته در انسان امروز ، نوعی ترس از برقراری ارتباط ایجاد می کند و عشق و محبت در فضای مجازی ، درمانی مقطعی ـ و نه همیشگی و پایدار ـ برای این اضطراب خواهد بود. عشقی که مسلمن عطر و بویی متفاوت دارد ، و آغوشش برای فرزندان مدرن امروز ، مأمنی امن چون آغوش مادر به شمار نخواهد رفت. ه

لیکن می توان در نگاهی خوشبینانه ، امکان برقراری ارتباط و دوستی و عشق ورزی در جهان مجازی را به فال نیک گرفت ؛ و آنرا مجالی دانست که به دایره ی تجربیات انسان مدرن می افزاید و امکان تصمیم گیری اش را گسترده تر می کند. ه

شاید بتوان گفت انسانی که در جهان اعداد و ارقام امروز ، فرصتی برای مه�
� ورزی نمی یابد ؛ همین فضای مجازی را مأمنی می یابد تا دمی بیاساید ، بدون اضطراب مهر بورزد ، رابطه برقرار کند ؛ و با احوالی خوش تر به زندگی خویش باز گردد. ه

در این فضا ، دیگر حقیقت مستلزم حضور نیست. بلکه در اینجا حقیقت متکثر و به تعداد یکایک کاربرانی است که فارغ از تصورات سنتی ، در پی روشن کردن چراغهای رابطه اند. ه

نه تناقضات موجود در جهان امروز ، که کنار نیامدن با آنها نیز ، منجر به ایجاد احساس ناامنی و اضطراب می شود. از این روست که باید آنها را پذیرفت و چه بسا در میانشان زندگی کرد. عشق سیال در فضای مجازی نیز شاید همین رَویه ی متفاوت باشد. رویه ای که فاصله های جغرافیایی را از میان بر می دارد و به ارتباطات انسانی ، تنوع می بخشد. تنوعی که از ضروری ترین ِ ضروریات حیات است… ه

ادامه خواندنما – زندگی – این روزها