پیدا کردن یکی که هنوز مینویسه
از لینک وبلاگ های آرشیو شده ی ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ دوستانت
دوستانی که زمانی دوست بودن
دوستانی که زمانی بودن

اسم وبلاگش گوریل فهیم بود
از ۱۳۸۷ مینوشته
میشه یک سال بعد از من
وردپرسم رو چک میکردم
وبلاگ های ثبت شده م توی اونجا، آرشیو شده ها، خصوصی ها، پاک شده ها
لینک های شکسته وبلاگ دوستان

آخرین نوشته گوریل فهیم در مورد مرگ بود
مرگ مادرش
بهش فکر میکنم
به مرگ
به پدر و مادر
اما کاری از دستم بر نمیاد
خشمه؟ نفرته؟ تنهاییه؟

دیروز یکی پیام داد
اینجا رو خونده بود
اینجا رو میخونه
اینجا رو میخونی؟
نیستی، اما خوبه که هستی توی همون نبودنت

ادامه خواندن

چرا غیب شدین

  • Post author:
  • Post category:تضاد

همین که اینجا رو از ۲۰۰۶ دارم، به خودم افتخار میکنم

وقتی لینک های شکسته (broken links) رو چک میکنم تا حذف شون کنم، به سایت های بزرگ، هاستینگ های عکس، ویدیوها و محتواها، وبلاگ های دوستانم… بر می خوردم
روزگاری که مینوشتیم، میخوندیم
روزگاری که فقط لایک نبود، انقدر عجله نبود
انقدر دوری نبود
نرفته بودیم، مونده بودیم، میموندیم و امید داشتیم
ما انقدر بزرگ نشده بودیم، موهامون سفید نشده بود، پدر و مادر هامون…
پدر و مادرهامون…

دلم میگیره، قلبم تیر میکشه
نفس بند میاد
حتا توی محل کار گریه م گرفته
کاش بودین
کاش یکی بود

دیروز مشاور میگفت قلابی که به چیزی وصل بشی، نداری… من که میخوام. من که میخواستم
چیزی نبود
چیزی نموند
تو نموندی
نموندین

دنبال یه شعر میگشتم. به این پست بر خوردم، که نوشته بود:

گاهی به نظر میاد تلاش پیچیده‌ی فرد برای نامرئی شدن، دیده نشدن و به چشم نیامدن، ترجمه ی خواهشِ عمیق و زخمناکِ دیده شدنه ؛ “من می‌خواهم گم شوم (تا که پیدایم کنند)”
هرچند این وبلاگ هم ۳ ساله که دیگه ننوشته. راستی دیگه نمیگن وبلاگ، میگن بلاگ. و بیشتر دنبال ولاگ (میترسم لینک بدم، روزی بیام و ببینم دیگه ویکی پدیایی هم وجود نداره) هستن! چون خوندن سخته، نوشتن سخته، همه دنبال دیدنن، دنبال دیده شدنن…

دیده که نشی فراموش میشی، حذف میشی

دیده شدن سخته، دیدن سخته

کاش میشد درک شد

اون شعره این بود

هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟
زان که بر این پردهٔ تاریک
این خاموشی نزدیک
آنچه می‌خواهم نمی‌بینم
و آنچه می‌بینم نمی‌خواهم

تا امروز چند صد تا لینک شکسته رو حذف کردم
دیگه توان ندارم
چیزی برای حذف کردن نمونده
توان شکستن، توان شکسته شدن
برای کی می نویسم؟ نمیدونم… اصلن کسی هست؟ کامنتی هست؟ کسی وقت داره؟ کسی میبینه؟
نمیدونم… اما شاید هنوز امید دارم، به بودن، بودن یکی

فهمیده شدن
خوندن
خونده شدن
داشتن
داشتن…

ادامه خواندنچرا غیب شدین

من به اندازه زیبایی تو غمگینم

در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
می توان
از میان این فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست

ادامه خواندنمن به اندازه زیبایی تو غمگینم

در باب اخلاء

  • Post author:
  • Post category:تضاد

زندگی آدم ها مجموعه ای از خلأ های بهم پیوسته ست که هر کدوم دوره ای دارن
یا توی اون دوره پر میشن و دوره شون میگذره
از نیاز به غذا و نیاز به دیده شدن بگیر تا نیاز به محبت و درک شدن و…
یا خالی می‌مونن و زیر لایه های دیگه و در گذر زمان تبدیل به سیاهچه میشن!
سیاهچاله هایی که ممکنه حتا آدم رو ببلعن…

این یکی دو سال اینجا خیلی کم بودم، شاید هم خیلی چیزی که بخوام به خاطرش بنویسم نبوده..
بیشتر کار کردم، سفر رفتم، فیلم دیدم
چیزی که جای خالی جدیدی ایجاد کنه یا جای خالی ای رو پر کنه نبوده
(کاری که منجر بشه به ایجاد سوراخ های جدید! یا پر شدن سوراخ های قبلی! انجام ندادم؟)
اگر چیزی رو خوندم از اون خوندن ها بوده که برای اینکه آدم بهتری باشی می‌خونی یا مهارت جدیدی کسب کنی یا… و خلاصه از این جور مزخرفات؛ نه از اون خوندن ها که یه سوراخ جدیدی ایجاد میکنه، که درگیرت میکنه، که میبرتت توی خودت…

خلاصه که…
خلاصه که سعی میکنم بازم بنویسم…

پ ن ۱
اخلا: جمع من در آوردی خلاء

پ ن ۲
جدیدن دلم خواست اینجا رو یه مقدار پابلیک کنم، نمیدونم دلیلش اینه که نظران دیگران دیگه اونقدرها برام مهم نیست، یا اینکه چون خواستم نظر دیگران رو بدونم دلم خواست این کار رو بکنم

ادامه خواندندر باب اخلاء

تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزار ساله برخاستم

آخ که دلم میخواد بخوابم و…

دیگه بیدار نشم؟

بیدار بشم و ببینم چند سال گذشته؟

 

ولی باید تلاش کرد…

باید تلاش کرد؟

ادامه خواندنتنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزار ساله برخاستم

مایی که با اینا بزرگ شدیم، اوضاع مون اینه… وای به حال بچه هایی که الآن دارن بزرگ میشن…

بچه های کوه آلپ

پ ن: پدر مادر بودن بدترین شغل دنیاست…

ادامه خواندن

Good news!

یه روز خوب میاد که اونقدر وقت آزاد و ذهن بی دغذغه و خیال آرام و جیب پر پول داریم، که به همه کارها و چیزهایی که میخوایم برسیم

فقط اون روز
نه دندون داریم که کافه و رستوران بریم
نه پا و زانو برای قدم زدم
نه کمر و بنیه برای …… کوه رفتن! (هان منتظر چی بودین؟!)
نه دل و انگیزه و علاقه برای دنبال عکاسی و موسیقی رفتن
نه چشم برای مطالعه کردن…

ادامه خواندنGood news!

همه چی آرومه

 I want love, joy, good spirit
It’s not your money that will make me happy
I want to die with a hand on my heart
Let’s go together, let’s discover my freedom
Forget all your prejudice, welcome to my reality

اینجا

یه جوری شده آدم چیز های خوب توی این دنیا میبینه باهاس بشینه گریه کنه…

این رو سرور برام فرستاده بود

متن کامل شعرش به فرانسه و انگلیسی +

——

دو – سه روزی وبلاگم در دسترس نبود

قضیه اینه که من از cloudflare به عنوان CDN استفاده میکنم (حالا این چیکار میکنه و چی هست؟ CDN یه شبکه از سرور ها در نقاط مختلف دنیاست که بوسیله ی اونها سایت مورد نظر از نزدیک ترین سرور برای بیننده لود میشه که این کار باعث افزایش سرعت بالا اومدن سایت میشه. بعلاوه cloudflare یه سری قابلیت های امنیتی هم اضافه میکنه و جلوی حملات به سایت رو میگیره و غیره) و ظاهرن مشکلی توی هاست وبلاگ من بوجود اومده بود. که من با پشتیبانی هاست سایتم تماس گرفتم. و از اونجایی که همه چیزمون باید به هم بیاد، اونها هم بدون اطلاع من و از طریق ایرنیک که مسئولیت دامنه های ir کشور ایران رو داره سرِ خود DNS سایت من رو تغییر داده بودن و همه چیز رو بهم ریخته بودن

جا داره همینجا از شرکت های وطنی و مخصوصن پشتیبانی هاشون تشکر کنم…

——

بابام امروز بهم گفت: پول همه چیز نیست…

که البته اول من فکر کردم باید دوربین مخفی ای چیزی باشه. ولی خب، نبود… :)‏

ادامه خواندنهمه چی آرومه

D:

مامان میگه خوش به حال هرکی فردا نمیره سر کار

بابا هم مثل ۵ سال اخیر دیگه میخواد نره سرکار، احتمان انقدر زنگ میزنن که باز پا میشه میره. میترسم اگه نره زخم بستر بگیره، همش دراز کشیده پای اخبار

من هم برای دومین بار میخوام خودم رو بازنشست کنم. من تصمیمم جدیه (البته بابا هم شاید نره دیگه، هرچند بالاخره باید نون بیاره برا خونه!) احتمالن من دیگه نرم. این دومین کارم بود. ۳ سال هم که جای دیگه ای بودم. فک کنم دیگه نرم اینجا، شایدم فعلن یه ۷-۸ ماهی نرم

ادامه خواندنD: