دیوار

کلیدی تو دستت، می‌خوای در رو وا کنی، این‌جا که دری نیست
تو دریا نمی‌ری، اما دریا هم خشکیده
می‌خوای بری مینیاس، مینیاسی دیگه نیست
ژوزه؛ حالا چی؟
اگر تونستی بخواب، اگر تونستی خسته شو، اگر تونستی بمیر
اما تو نمی‌میری، تو سگ‌جونی ژوزه
تنها تو تاریکی، مث یه چهارپای وحشی، بی‌ هیچ خدا-پیغمبری
حتی بدون یک دیوار، که بتونی به‌ش تکیه بدی
بی‌اسب سیاهی، که بتازونیش
تو کوچ می‌کنی ژوزه، به کجا ژوزه؟

پ ن: اگر میخواین سرعت به گــا رفتن این مملکت رو بدونین، بهترین کسی که میتونین ازش اطلاعات بگیرین کسیه که توی دهه اخیر هر سال مصاحبه جذب کرده باشه… قشنگ درک کرده وضعیت رو…

ادامه خواندندیوار

تنشون میخاره

به سلامتی این ترم رو با دعوا با مسئول دفتر آموزش و رئیس آموزش دانشکده شروع کردم

سایت رو بسته بودن و اجازه ی استفاده نمیدادن. میگفتن الآن کسی رو نداریم بذاریم بالا سر بچه ها و حذف و اضافه ست و سایت شلوغ میشه و…! من هم حذف و اضافه داشتم و اعصابم هم مقادیری داغون بود، وقتی دلایل منطقی آقایون رو دیدم، به سبک خودشون با منطق داد و بیداد فرمودم که…

خلاصه نتیجه اینکه مدتی رو با اون دوتا داد و بیداد کردم

جالبه که جز اینکه من رفتم توی سایت، سبب خیر شدم و بعدن بقیه رو هم راه دادن

ضمنن از من هزینه ی ساعتی ۲۰۰ تومن شون رو هم نگرفتن! احتمالن ترسیده بودم ازم!

خلاصه اینکه جز مسئولین و مردم، قوانینمون هم آره!

ادامه خواندنتنشون میخاره

ندارد. خداییش چه عنوانی بذارم؟!‏

مملکت که به گــاست

توی گودر و بلاگستان هم که همه شکست عشقی خوردن

توی مجلسمون هم که دارن مسابقات طناب کشی و کلاس ایروبیک برگزار میکنن

همه چیز هم که آرومه

منم که کماکان چقدر خوشبختم

ادامه خواندنندارد. خداییش چه عنوانی بذارم؟!‏