از اولین پست هایی بود که توی ۳۶۰ خوندم. یه دوست، دوست که نه، یکی از بچه های مدرسه، یک سال بالاتر. پیجش رو بسته بود. آخرین پستش این بود که:
وقتی آدم توی حقیقت زندگی کنه
وقتی زندگی حقیقیش به اندازه ی کافی درگیرش کنه
وقتی زندگیش واقعی و جدی و زیبا باشه
دیگه به اینجاها نمیاد و نیازی بهش نداره
خوشبختانه اون زمان من با حرفش موافق نبودم
.
.
.
و هنوزم نیستم
به هر حال اونجا ( و کلن دنیای نت) هم جزئی از حقیقته. معنی مجازی غیر واقعی نیست، بلکه غیر فیزیکیه. شاید وقت زیادی رو اونجا گذرونده باشم (و گذرونده باشیم)، شاید به نظر بعضی ها اتلاف وقت بوده باشه
اما از همونجا هم خیلی چیزها یاد گرفتم و گرفتیم
و دوستانی دارم که از اینکه دوسشون دارم خوشحالم… و این به معنی این نیست که دوستان قبلی (و فیزیکی!) ام رو دوست ندارم یا فراموش کردم؛ به این معنی ِ که دوستانی دارم که محدودیت های دنیای خارج از نِت، باعث میشدن که هیچوقت با اونها آشنا نشم
ستاره
به به!پس اینجا هم یه جورایی جدیده!:پی
منم با حرف این آقاهه مخالفم!:دی
Thumb down!:D
راستی با اجازه بلاگت رو لینک کردم:)
یه سر بزن ببین چه باحال لینک شدی:دی
مرضیه
سلام
من با حرف شما موافقم و این دینایی که به دینای مجازی گفته می شود را به دنیای فیزیکی ترجیح می دهم و در این فضا اگر یک دوستی را نخواهی می توانی براحتی دلیت کنی
مریم بانو
مرسی امین
من همیشه گفتم که تو خیلی به من ارادت داری! اینو همه باور دارن
:دی
دنیا
عالی بود
دقیقا همینه
منم یه وقتایی دیگه به خودم هم امر مشتبه شده بود که نکنه ماهایی که اینجا میایم واقعا یه چیزایی کمتر داریم از اونایی که اینجا نمیان!
اما جدیدا به این نتیجه رسیدم که اونایی که اینجا نمیان یه چیزی از ما کمتر دارن!”دوستی هایی “که به قول تو محدودیتها هیچ وقت اجازه نمیداد تو دنیای واقعی باهاشون آشنا بشیم
عکس خیلی جالب بود راستی!یادم رفت بگم:دی