ببین سعید یجور ِدیگه ببین ، وقتی این حالت به آدم دست می ده ، آدم از لایه های پیچیده ی شخصیتیش میاد بیرون و سعی می کنه بره که برسه به هدفش ، همین رفتن برای رسیدن به هدف می شه در اجتماع بودن :دی
در راستای سوالات پیش اومده برای بچه ها اضافه کنم وقتی گرمشه چی ؟ میره ملت بادش بزنن؟
جدای از شوخی یادمه چند سال پیش توی روزنامه یه مطلب نوشته بودن در مورد مردی که حدود سی سال از روستاشون فرار کرده بود و توی غاری اطراف روستاهه زندگی میکرد سر اینکه دختری رو که دوست داشت داده بودن به کس دیگه و این تصمیم به اجتماع گریزی گرفته بود…
بعد سی سال به علت بیمار شدن متعدد مثل سرما خوردگی و عدم درمان کلا به یک فاجعه ای تبدیل شده بود که اگه اشتباه نکنم مثل اینکه حرف زدن هم ترک کرده بود و واقعا از اون انسان مسجم امروزی دور شده بود…خیلی تکان دهنده بود خب
در نتیجه انسان موجودیست اجتماعی و بس
وقتی جیش داری اجتماع چه کمکی میتونه بهت بکنه؟
ببین سعید یجور ِدیگه ببین ، وقتی این حالت به آدم دست می ده ، آدم از لایه های پیچیده ی شخصیتیش میاد بیرون و سعی می کنه بره که برسه به هدفش ، همین رفتن برای رسیدن به هدف می شه در اجتماع بودن :دی
والا معمولاً آدم جیشش می گیره تنها جایی که دوست داره بره توالته! نه اجتماع!!!
مگر اینکه از دیدگاه امین جیش کردن در میان جمع بیشتر باعث احساس آرامش بشه!!!
:دی
بستگی به جمعش داره!
منظورت خودمونی بودن و این حرفاس؟؟؟؟!!!!ه
– خیلی وقت بود نمی دیدیدمت !یادی از ما که کردی ؟؟؟
– هیچی !!دستشویی داشتم گفتم بیام پیش شما !!ه
یا صاحب فلسفه!!!ه
سخت شد !!ه
چیزای زیادی هست. از پوشک تا راه دستشویی
همسایه ها یاری کنید !!!
– و همسایه ها همه راه دستشویی را با انگشت اشاره نشان میدهند !ه
بازم خوبه با انگشت اشاره نشون دادن ها!
یا تنش بخاره
یا حس کنه که باید بره یه چیزی بخره :دی :دی :دی
انسان موجودیست که اجتماع را تا وقتی برایش مفید است دوست دارد و بعد از آن می گریزد.حالا یعنی اجتماع گریزه؟
پس چی؟ آیا؟
در راستای سوالات پیش اومده برای بچه ها اضافه کنم وقتی گرمشه چی ؟ میره ملت بادش بزنن؟
جدای از شوخی یادمه چند سال پیش توی روزنامه یه مطلب نوشته بودن در مورد مردی که حدود سی سال از روستاشون فرار کرده بود و توی غاری اطراف روستاهه زندگی میکرد سر اینکه دختری رو که دوست داشت داده بودن به کس دیگه و این تصمیم به اجتماع گریزی گرفته بود…
بعد سی سال به علت بیمار شدن متعدد مثل سرما خوردگی و عدم درمان کلا به یک فاجعه ای تبدیل شده بود که اگه اشتباه نکنم مثل اینکه حرف زدن هم ترک کرده بود و واقعا از اون انسان مسجم امروزی دور شده بود…خیلی تکان دهنده بود خب
در نتیجه انسان موجودیست اجتماعی و بس
از اون ماجرا به این مسئله رسیدی؟
کم هستن آدمایی که اجتماع دیوونشون کرده؟
یا حتا اگه اون آدم توی اجتماعی نبود که اون دختر رو ببینه و… چی؟
هستن کسایی که آدمای دور و ورشون دیونشون کرده ولی الزاما هر آدمی تو جامعه دیونه نمیشه ولی قطعا یه آدم تنها دیونه میشه
قطعن نه
اما شاید
موافقم
کلا در همه ی این موارد من آزردگی رو به این اجتماع لعنتی ترجیح می دم…