دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود/ تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
آخیــــــــــــــــــــش! از دیشک ویرم گرفته بود، این تیریپی که به نیت 100 مرتبه داشتم تکرارش می کردم، راحت شدم! خدا خیرت بده!
نه عزیزجان، فک کنم بدفهمیدی. آخه از بس این بحثا کرار شده آدم توضیح اضافی نمیده فک میکنه همه چی روشنه
مسئله اینه که یه وقت آدم میره، یه چیزی رو پیدا میکنه. یعنی تشنه است. یه وقتم هست به زور میریزن تو حلقت، یا اصن به زورم نه، فقط از سر اتفاق باهاشون برخورد میکنی و عادت میکنی بهشون. این دومی میشه علت همون که “ماهی تا وقتی تو آبه…”
اینکه میگم “هست به شرطی که ببینیشون” یعنی همین، یعنی اینکه عادتی نباشه، یعنی اینکه خودت برای خودت موقعیتشو ایجاد کرده باشی.
و اینکه میگم گیج تر شی، چیزیه که حتمن بهش اعتقاد داری، اینکه خیلی از دوستان ما با دیدن افتضاحاتی که به اسم دین هست (از جانب همون دیندارانی که نعمت ولایت رو به خوردشون داده بودن) گیچ میشن، که آیا این دینی که تا حالا بهش این همه اعتماد و اعتقاد داشتن و همینه؟
بنابراین ولایت نعمته، و فهمیدن هم نعمته، به شرطی که زمینه جفتشون تحقیق و انتخاب آزاد باشه. حالا اینکه توی این زمینه یکی هست که کمکمون می کنه که راه درست رو تشخیص بدیم، میشه مصداق آیه بالا
:)
میگن : لنگه کفشی در بیابان نعمته !!!ه
زرت و زروت مفت
حرفای اونا رو عرض می کنم
بله!
میگن : هر دم از این باغ بری می رسد
هم می تونی پانتومیمشو بازی کنی
هم می تونی د بدی
:پی
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود/ تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
آخیــــــــــــــــــــش! از دیشک ویرم گرفته بود، این تیریپی که به نیت 100 مرتبه داشتم تکرارش می کردم، راحت شدم! خدا خیرت بده!
:))))
آدم لذت میبره این جوونا رو میبینه
انقد به هر چی گفتن گوش میکنیم که داغون میشیم. این نیس؟چرا این کارو می کنیم؟
آخه خیلی جاها درس می گن ، ما اشتباه برداشت می کنیم
آدم لذت میبره این جوونا رو میبینهحرف درسته
نمود خارجیش به چیز رفته
من الان نمی فهمم؟ یهنی درک و فهم نعمت نیس؟ هدایت نعمت نیس؟
هس، ولی نه وقتی همینا رو میکنی پتک و میخوره تو سر خودت
خب چرا باید این کارو کنی؟
چون وسواس داری، چون دلت میخواد زود برسی ولی گاهی اصلا نمی رسی. این میشه خراب کردن چیزی که بهت دادن،به اسم درست استفاده کردن
البته استفاده از ضمیر سوم شخص ( که به نویسنده بر میگرده قاعدتن) برای این پاسخ بهتر بود
چون وسواس داره، چون دلش میخواد زود برسه…
چی میگین واس خودتون؟
آره؟!؟
هست، به شرطی که ببینیشون، به شرطی که واقعن باشن
نه اینکه چیزایی به اسم هدایت به خوردت بدن که گیج تر شی، گم بشی و ندونی کجا میری
هه! و این همون آدمیه که به حق پدری اهل بیت به گردنمون اعتقاد داره دیگه؟
نعمتیه که درد داره
و وقتی توی استفاده ازش و تطابقش با محیط پیرامونت به مشکل بر بخوری دیگه هیچی!
داغون و هستم شدید
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا االله
اعراف- 43
منظور اینکه برخلاف جوابی که بهنوش دادم خیلی هم موافق نیستم باهات
الانم منظورش اینه که کلا دقیقا نمی دونه. یه چی همین وسط مسطا؟
نه عزیزجان، فک کنم بدفهمیدی. آخه از بس این بحثا کرار شده آدم توضیح اضافی نمیده فک میکنه همه چی روشنه
مسئله اینه که یه وقت آدم میره، یه چیزی رو پیدا میکنه. یعنی تشنه است. یه وقتم هست به زور میریزن تو حلقت، یا اصن به زورم نه، فقط از سر اتفاق باهاشون برخورد میکنی و عادت میکنی بهشون. این دومی میشه علت همون که “ماهی تا وقتی تو آبه…”
اینکه میگم “هست به شرطی که ببینیشون” یعنی همین، یعنی اینکه عادتی نباشه، یعنی اینکه خودت برای خودت موقعیتشو ایجاد کرده باشی.
و اینکه میگم گیج تر شی، چیزیه که حتمن بهش اعتقاد داری، اینکه خیلی از دوستان ما با دیدن افتضاحاتی که به اسم دین هست (از جانب همون دیندارانی که نعمت ولایت رو به خوردشون داده بودن) گیچ میشن، که آیا این دینی که تا حالا بهش این همه اعتماد و اعتقاد داشتن و همینه؟
بنابراین ولایت نعمته، و فهمیدن هم نعمته، به شرطی که زمینه جفتشون تحقیق و انتخاب آزاد باشه. حالا اینکه توی این زمینه یکی هست که کمکمون می کنه که راه درست رو تشخیص بدیم، میشه مصداق آیه بالا
:)
جز این چیزای دیگه هم لازمه
همراه داشتن، شرایط پیرامون، احساس نیاز، گاهی رفاه نسبی …
ببخشید دیر شد، یادم رفته بود اینجا هم یه بحثی هست
:))
همیچین خونسرد …دی بهش!!