کلیدی تو دستت، میخوای در رو وا کنی، اینجا که دری نیست
تو دریا نمیری، اما دریا هم خشکیده
میخوای بری مینیاس، مینیاسی دیگه نیست
ژوزه؛ حالا چی؟
اگر تونستی بخواب، اگر تونستی خسته شو، اگر تونستی بمیر
اما تو نمیمیری، تو سگجونی ژوزه
تنها تو تاریکی، مث یه چهارپای وحشی، بی هیچ خدا-پیغمبری
حتی بدون یک دیوار، که بتونی بهش تکیه بدی
بیاسب سیاهی، که بتازونیش
تو کوچ میکنی ژوزه، به کجا ژوزه؟
پ ن: اگر میخواین سرعت به گــا رفتن این مملکت رو بدونین، بهترین کسی که میتونین ازش اطلاعات بگیرین کسیه که توی دهه اخیر هر سال مصاحبه جذب کرده باشه… قشنگ درک کرده وضعیت رو…
پاییز ثانیه ثانیه میگذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگهای رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد.
عمرتان یلدایی، دلتان دریایی، روزگارتان بهاری
درود امین عزیز، چله بر شما و خانواده گرامیتان خجستهباد