Home isn’t always a place, is it?
وقتی چیزهای بزرگ از کنترل خارج میشن
روی چیزهایی که درست جلوی رو ت هستن و دوستشون داری، تمرکز کن
طوفان تمام خواهد شد…
وقتی چیزهای بزرگ از کنترل خارج میشن
روی چیزهایی که درست جلوی رو ت هستن و دوستشون داری، تمرکز کن
طوفان تمام خواهد شد…
شاید اگر توی افسردگی ها و پوچی های دوران نوجوانی مون خودکشی کرده بودیم، آدم های خوشبخت تری بودیم…
حس سربازی که بعد از مدت ها جنگیدن با حس پیروزی برگشته
اما میفهمه چیزی از خونه ش باقی نمونده
به خاطر جنگی که فکر میکرد توش پیروز شده
حس سربازی
که بعد از مدت ها جنگیدن برگشته خونه ش
اما میفهمه همه ی اون چیزایی که برای میجنگیده
توی همون جنگ از بین رفتن…
چی میشد اگه بهار زودتر میومد
اگه حداقل یه سال، یه بار… بهار زودتر میومد
اگر نمیرفت
چی میشد اگر میومد و همیشه میموند
فصل ها چجوری میشدن
زندگی ها
آدم ها
چیا فرق میکرد
اصن کجای دنیا خراب میشد
یکی که باهاش یه خود دیگه ت ای
که باهاش خودت رو نمیشناسی
مسئله این نیست که خودت خسته نیستی، یا نمیترسی با حس نمیکنی نمیتونی
ماجرا اینه که وقتی دستش رو دورت حلقه کرده و سفت بهت چسبیده و بغلت کرده
چیزی برای ترسیدن وجود نداره
باید انجام ش بدی
باید تا تهش بری
باید آروم ش کنی
باید بهش بگی نترس… من… هستم…
گفت: هرچی تو بگی
شنید: هرچی من بگم که تو نباید قبول کنی
دنیا ساکت شد…