مربوط

آدم های موبایل به دستی که هرکدوم توی یه جور شبکه ی ارتباطی هستن و تشنه ارتباط…
در حالی که ارتباط هاشون با عزیزترین هاشون قطع شده و دنبال برقرار کردن ش هم نیستن…

ادامه خواندنمربوط

دیالوگ – بهانه های زندگی

(گروهبان بعد از برگشتن از جنگ، به پسر چند ماهه ش): دوست داری با اون بازی کنی نه؟

دوست داری با همه ی این عروسک ها بازی کنی نه؟

تو بابا و مامانت رو دوست داری، شلوار گل گلیت رو

تو همه چیز رو دوست داری. مگه نه؟ آره

میدونی چیه پسر؟

وقتی بزرگتر شدی،

خیلی از چیز هایی که دوست داشتی، اونجور که بودن به نظر نمیرسن

مثل این جعبه اسباب بازی؛‏

شاید به این نتیجه برسی که این فقط یه جعبه است که توش یه عروسکه

و بعد اون معدود چیزهایی که دوست داشتی رو هم فراموش میکنی

و وقتی به سن من برسی، چند تا چیز بیشتر برات باقی نمی مونه

برای من، یکی بیشتر باقی نمونده…‏

ادامه خواندندیالوگ – بهانه های زندگی

IE

اولین بار شاید سال اول یا دوم دبستان بود که بهم گفتن زبان سرخ سر سبز میدهد برباد

و شاید امروز مهمترین یا اولین باری بود که ضربه ش رو خوردم

سخته. سخته که از بین دو هزار نفر تو از بین بقیه جدا بشی به خاطر اینکه وایسادی و چیزی رو خواستی

به خاطر اینکه جلوی چیزی وایسادی که به نظرت و به نظر خیلی های دیگه غلط بود. اما همه ی اون خیلی های دیگه ساکت موندن و چیزی نگفتن

سخته یه نفری هزینه ی چیزی رو بدی که صدها نفر دیگه هم میخوانش و سودش رو میبرن، اما…

اما خوشحالم

خوشحالم که خودم بودم. که وایسادم، که جنگیدم، که مثل اون خیلی های دیگه سکوت نکردم، نترسیدم، مصلحت شخصی و کوتاه مدت خودم رو نخواستم

سخته که سختی بکشی و از سختیش خوشحال باشی، که مثل بقیه نباشی

ولی خوشحالم…

هرچند سخته!

قدم زدم

تنهایی

رفتم یه رستورانی که یه خاطره ی تلخ خوب، با یه دوست، یا یه دوستی که دوستیمون فراموش شده، نه! یه رستورانی که با یه دوست یه خاطره ی تلخ خوب توش داشتم

غذا خوردم – نمیدونم، شاید پس غذا!ی یه بغض فرو خورده بود :دی شایدم شام –

تنهایی

پایین فیش غذاش نوشته بود

اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد | من و ساقی به هم سازیم و بنیانش براندازیم

ادامه خواندنIE

مگه اینکه خلافش ثابت بشه

  • توی عید یه گروه شش نفره از بچه های دانشگاه باهم قرار داشتیم برای پیگیری ِ یه کاری. بعد از اینکه نیم ساعت منتظرشون شدم، راه افتادم که برم که دیدم سه نفرشون اومدن. خداحافظی کردم و نموندم. ناراحت شده بودن و به مشکل برخوردیم و یکیشون که دختر بود، ادا درآورد و عملن باهم دعوامون شد
  • هفته ی پیش به خاطر استادی که توی پنج هفته کمتر از ۱۵ دقیقه اومده بود سر کلاس و رسمن علافم (بقیه لابد براشون مهم نیست. پس علافم نه علافمون) کرده بود رفتم پیش آموزش دانشکده فنی و… که البته هفته ی پیشش هم به خاطر همین دیوانه پیش معاون آموزشی دانشکده خودمون رفته بودم
  • امروز از ساعت ۱۲ تا ۱ داشتم با استاد کنترل موجودی دو بحث میکردم. ادامه ی بحثی بود که سرکلاس شروع کرده بودیم. بحث تکراری ِ چرا ما باید این اراجیف رو حفظ کنیم و نرم افزار درس بده و امتحان اپن بوک بگیر و چرا باید چرخ رو از اول اختراع کنیم؟ که البته نتیجه ی مثبتش این بود که برای آینده ها! برنامه ای بریزه و حرفش به من هم این بود که خودت رو شهید نکن و اعتدال و برای خودت دل بسوزون و بقیه هم آره اما اول خودت و…
  • امروز دوتا از بچه ها رو که باهم پروژه ی پایانی داریم و عملن ۴-۵ بار کار/قرارمون رو پیچوندن و توی عید هم من ۳۷۰ صفحه گزارش خوندم اما اونا به ۳تا سایت سر نزدن و… رو دیدم و قرار شده که تا فردا یه کاری رو انجام بدن دوباره
  • امروز با یه جمع شش نفره ی دیگه صحبت کردیم و یه سری قرار هایی گذاشتیم و یه سری کارها رو مشخص کردیم. به خاطرش من با مسئول یه همایش صحبت کردم و به معاون آموزشی ایمیل زدم و چندتایی ایمیل فرستادم و به چنتا سایت سر زدم. قرار بوده تا امشب هر کدومشون ۱ پاراگراف متن بفرستن. ساعت ۱۱:۴۰ دقیقه ست و خبری ازشون نیست

 

جدیدن بدجوری گرممه

از دوتا شغل با درآمد ماهی یک میلیون گذشتم. خوشحالم

ادامه خواندنمگه اینکه خلافش ثابت بشه

and a tear caresses my face

Midnight passed
and a tear caresses my face
A childish melody
Walk in my dark corner
My mind is numbed
in the warm solitude of the doubt
Words designed
to remain silent
Light eyes of sense
looking for answers in the air
An emotion orphan
claim my peace volatile, ephemeral
Silent tears
thousand verses sing without sound
The eternal question
sleep with me again
Gnawing fear
keeps kissing my shadow
Alma embedded
flowers in the cemetery of sad
Midnight passed
and another tear caresses my face

اصل شعر اسپانیایی بوده

تصویر سازی از

Victoria Anghel

ادامه خواندنand a tear caresses my face